English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5086 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How about going out together? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
he did not let us go U نگذاشت برویم
he did not let us go U ما را رهانکرد برویم
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
Are you ready to go? U حاضرید برویم ؟
which way [to go] ? U به کدام طرف [برویم] ؟
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Lets go for a walk ( stroll) . U برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Shall we go out for some fresh air ? U موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
So much for ... ! <idiom> U اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
in order that U تا اینکه
save that U جز اینکه
so as to U تا [اینکه ]
in spite of the face that U اینکه
the fact that U اینکه
or U یا اینکه
howbeit U با اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
unless U جز اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
even though U ولو اینکه
providing U مشروط بر اینکه
whereas U نظر به اینکه
in order that U برای اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
hent U ربودن تا اینکه
instead U بجای اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
to the end that U برای اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
for U برای اینکه
save that U الا اینکه
so that U برای اینکه
that's that U اینکه از این
the reason why U دلیل اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
whenas U بعلت اینکه
inorder to U برای اینکه
insomuch U نظر به اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
than U تا اینکه بجز
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
the reason why U علت اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
instantly U به محض اینکه
as if U مثل اینکه
as soon as U بمحض اینکه
as though U مثل اینکه
ere U قبل از اینکه
because U برای اینکه
wherein U دراثنای اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
as thought U مثل اینکه
whilst U ضمن اینکه
so as to U برای [اینکه]
in order that i may go U برای اینکه بروم
as regards U با توجه به اینکه اما
as respects U با توجه به اینکه اما
in order that he may go U برای اینکه برود
though U گرچه هرچند با اینکه
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
inorder to U به خاطر اینکه برای
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
think little of <idiom> U تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
adoptionism U اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
mercerize U موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
failure U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
failures U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
to paynize wood U چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
zero U نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
dirty bit U برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
powered U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
gibus U کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
powering U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
zeros U نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
zeroes U نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
high time <idiom> U زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
verified U بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
interpleader U محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
verifies U بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verify U بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
Recent search history Forum search
2purchase off the registry
1wife is life life is knife knife kill the life
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1روحانی چندمین رئیس جمهور است
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
2چشمتون روشن چي ميشه
1Country pumkin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com